تجربه

ساخت وبلاگ
از زندگی آموختم زندگی فراز و نشیب بسیار دارد گاهی بلند و گاهی کوتاه زندگی همیشه در زمان زیباست گاهی با خنده گاهی با گریه همه ی زندگی در باور و اعتقاد تو خلاصه میشود خدا ، ایمان ، تقوا ، عمل صالح همه همه در انسانیت است وقتی به باور قلبیت ایمان داشته باشی به هرچیزی که خواهی خواهی رسید فقط باید باورش داشته باشی به زمان بندی خدا ایمان داشته باش آنقدر برات قشنگ می چینه که خودت در بزرگی و بخشندگی خدا در حیرت می مانی فقط کافی خدا بخواد اگه خدا نخواد برگی از درخت نمی افته همه چیز به بزرگی خداست اگر خدا بخواد یکیو بزرگ کنه چنان اون بزرگ میکنه که خلقت در تعجب می مانند ی مصداقی هست که میگه اگر دستم رسد به چرخ گردون که پرسم که این چین است و آن چون یکی را میدهی صد گونه ناز و نعمت یکی را میدهی نون آغشته در خون شعرش برای بابا طاهر عریان همه چیز به خدا ربط داره اگر پول میخوای به خدات بگو اگه خانواده خوب میخوای از خدا بخواه به زمان بندی خدا اعتقاد داشته باش خودش یجوری می‌نویسه داستان زندگی تو که صد عاقل در حیرت بمانند با خدا عشقبازی کن برای خدا بنویس باهاش حرف بزن کم نخواه اولش خیلی سخته تورو امتحانت می‌کنه به مو میرسه اما پاره نمیشه یادت باشه فکر کن تو مهمونی سبد سیب جلوت گرفتن اگر سیب برداری سبد سیب می‌ره برای نفره بعدی اما اگه موقعی که سبد سیب جلوت باشه سیب و برداری بدی نفر بعدی دوباره سیب برداری بدی نفر بعدی دوباره سیب وبرداری بدی به نفر بعدی همچنان سبد سیب جلوی تو است پس خدا به کسی میده که دلش دریا و بزرگ باشه کسی بتونه این ثروت الهی و پخشش کنهﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺭﻩ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﺑﮕﯿﺮﯼ،ﻋﻤﺮﺕ ﺑﻪ ﻫﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺖ ﻧﮕﯿﺮﯼ...ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ ﭘﯿﺮ ﺧﺮﺍﺑﺎﺕ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﭘﻨﺪ :ﻫﺮ ﺩﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺖ پس بگیری...علیرضا ف تجربه...ادامه مطلب
ما را در سایت تجربه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taskhireghalb بازدید : 8 تاريخ : سه شنبه 14 فروردين 1403 ساعت: 15:35

بسم الرب عشقبازی های بچه گانه خرس وسط ،گل یا پوچ ،هفت سنگ خنده های دلبرانه داستان های مادر بزرگ از جمله شنگول و منگولو اقا گرگهزمان که گذشت ما ایم و نجوای صدای خنده خدا پسندانه قدیما رسم بود آش نظری و شله زرد و بوی حلوای مادر بزرگ تو محله میپیچیداخه همه قدیما همو می شناختن نه الان که ... بگزریم بزرگتر که شدیم روند زندگی تغییر کرد بازیامون شد تخته ،ورق، بد مینتون ،والیبالدوچرخه های رنگی و .....یادش بخیر اون روزا همه میخندیدن شاد بودن غصه نبود تخته سیاه کلاس درس دنبال بهونه بود که با چوب ترسواد را بر دستان و پا نوازش کندنمیدانم ما گمشدیم یا زندگی با همون قایم موشک بازی کرد ما رفتیم قایم شدیم ولی انگار زندگی نیومد دنبالمون ماهم گمشدیم زمان کهمیگذره تعبیره زندگیبرای همه انسانهای کره خاکی فرق می کنه انتخاب ها مسیرها هدف ها مراوده با ادمهای اطرافت بازی زندگی تغییر می کنه زندگییکروز با تو و روز دیگر برعلیه تو بدی این روز گار اینکه تو نمیتونی همه چیز و باهم داشته باشی اون کسی که تقدیر رو نوشته خیلیخوب می دونه کی کجا در چه زمانی و در چه مکانی به تو خوبی و بدی بهت نشون بده من به خدای خودم ایمان دارم و هر چه دارم وهرچه خواهم داشت ازان اوست به اذن او برگی از درخت نخواهد افتاد من به خدای خودم ایمان دارم صبح میشه این شب باز میشه ایندر صبر داشته باش «علیرضا فتالی» تجربه...ادامه مطلب
ما را در سایت تجربه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taskhireghalb بازدید : 42 تاريخ : شنبه 31 تير 1402 ساعت: 22:46

چشم من بيا منو ياري بكن گونه هام خشكيده شد كاري بكنغير گريه مگه كاري ميشه كردكاري از ما نمياد زاري بكناونكه رفته ديگه هيچوقت نمياد تا قيامت دل من گريه ميخواد...  دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کردچون بشد دلبر و با یار وفادار چه کردآه از ان نرگس جادو که چه بازی انگیخت آه از آن مست که با مردم هشیار چه کردبه غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد....عجب از محبت من که در او اثر ندارد....غلط است هر که گوید دل به دل راه دارد...دل من زغصه خون شد دل او خبر ندارد... سلام ممنوم به این وبلاگ اومدید من علیرضا هستم این وبلاگ برای کسی مینویسم که هیچ وقتعشق منو باور نکرد این وبلاگ مینویسم که یجوری خودم وخالی کنم اینو مینویسم که چه کرد بااین دل زارم .حرف دل من اینه :که مجنونم ولی لیلی ندارم درد دارم ولی درمون ندارم دل دارم ولی دلدار ندارم پادشاه کاخه عشقم ولی تاجه سر ندارم آسمان بودم در روی زمینم بالم شکسته حال پرواز ندارم تنهام  ولی ........ ولی من خدایی دارم .این وبلاگ  برای اونه شاید یه جور تبریک باشه . خوب تبریک میگم ممنون میشم نظر زیباتون برام بنویسید وبوخواهشا"کامل بخونیدمژه برهم نزند عاشق صادقنرگس شود افسرده چو در آب نباشد تجربه...ادامه مطلب
ما را در سایت تجربه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taskhireghalb بازدید : 79 تاريخ : دوشنبه 8 اسفند 1401 ساعت: 20:34

تو به دنیای امدی این قشنگ ترین قسمت زندگی من استباد و دریا و فصل پاییز از امدنت از آفریده شدنت از خلقتت برگ هایش ریخته استعجب جشن بزرگیست ماه امشب شبیه تو میتابدرقص باد برگریزونای پاییز یادم تورا فراموش در ضمیر ناخودگاه تکرار میکنددر این جشن بزرگ به خودم می بالموبه تو افتخار می‌کنم شاید این اخرین باره که فرصت زیبا هستبرگ ریزونای پاییز خودم چشم براهت میشنم تا فرصت زیباهستتو ماهی من برکه ی چشمه خاکی اندوه بزرگیست زمانی که نباشیتولدت مبارک بهترینم شاید این اخرین باره بیا تا که فرصت نرفته از دستتو عاشق منی من پیر قبلنم چشمام دستمه با این قلممیشه خدا رو حس کرد تو لحظه های ساده تو اضطراب عشق و گناه بیارادهتولددت مبارک نرگسم دوم آذر به تو حسودی میکندسالروزت خجسته باد تجربه...ادامه مطلب
ما را در سایت تجربه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taskhireghalb بازدید : 79 تاريخ : پنجشنبه 20 بهمن 1401 ساعت: 13:22

میخوام بنویسم از دیار باغی که هرچه هستو بودونبود همین موند بهیادگار باقی بعضی وقتا تو قصه ها یکی بود اما یکی نبودتو کنجه خلوت شب نشستم که تو همه ی این سال ها بنوازی و من باسازت برقصم چه خوش رقصیدم ومیرقصم دیدی ای دل که غمت چه ها با رخ و رخسارم کرد چه کرده بودم بی وفا که غم نبودنت بامن چنین وچنان کرد شب که میشه به عشق تو نفس نفس کم میارم یاد تو رو تو روز و شب کم میارم منکه میدونم نوشته هامو میخونی سازتو با ساز دلم کوک کن به خدا راهدوری نمیره تجربه...ادامه مطلب
ما را در سایت تجربه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taskhireghalb بازدید : 67 تاريخ : پنجشنبه 20 بهمن 1401 ساعت: 13:22

لبخندت ، شیرینی طعم لبت مونده هنوز روی تن مناصلا فرقی نداره تو چی بپوشی همه چی تو میادمن رویایی دارم تا تو را دوباره در اغوش بگیرمنفس هایم به نفسهایت گره بخوردبیا بیا که نفس نمی کشم هنوزبگو چگونه بگذرم از آن نگاه مشرقینیامدی بگو چرا رسیده وقت عاشقیبیا بیا که بعد تو نفس نمیکشم هنوزبه قلب خسته ام نگو به پای عشق من بسوزتو شهرزاد قصه ی هزار و یک شب منیتمام دلخوشی من برای زنده بودنیدر این هوای لعنتی کنار من قدم بزنسکوت عصر جمعه را به خاطرم به هم بزنتمام ناتمام من من از خیال تو پرماگرچه دل نمیبری من از تو دل نمیبرمبیا بیا که بعد تو نفس نمیکشم هنوزبه قلب خسته ام نگو به پای عشق من بسوزتو شهرزاد قصه ی هزار و یک شب منیتمام دلخوشی من برای زنده بودنیبیا بیا که بعد از تو نفس نمیکشم هنوز تجربه...ادامه مطلب
ما را در سایت تجربه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taskhireghalb بازدید : 81 تاريخ : پنجشنبه 20 بهمن 1401 ساعت: 13:22

سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا بر جاست سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام از ماست تو یه رویای کوتاهی دعای هر سحرگاهی شدم خام عشقت چون مرا اینگونه می خواهی من آن خاموش خاموشم که با شادی نمی جوشم ندارم هیچ گناهی جز که از تو چشم نمی پوشم تو غم در شکل آوازی شکوه اوج پروازی نداری هیچ گناهی جز که بر من دل نمی بازی مرا دیوانه میخواهی ز خود بیگانه می خواهی مرا دلباخته چون مجنون ز من افسانه می خواهی شدم بیگانه با هستی زخود بیخود تر از مستی نگاهم کن نگاهم کن شدم هر آنچه می خواستی  بکش دل را شهامت کن مرا از غصه راحت کن شدم انگشت نمای خلق مرا درس عبرت کن بکن حرف مرا باور نیابی از من عاشق تر نمی ترسم من از اقرار گذشت آب از سرم دیگر سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا بر جاست سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام از ماست چند روزیست می خواهم  تبریک قدم نو رسیدت رو بهت تبریک بگمولی نمی تونستم تبریک میگم نرگس جان ماریا عزیزم کوچولوی دوست داشتنی  خوش آمدی به دنیای مادرت قدر مادرت را بدان  مادرت عشق اول من بود وتنها کسی بودم که با چشمان خودم هم عروس شدنش را به چشمانم دیدم هم بچه دارشدنش را به خود میبالم  وتبریک میگم و می گویم سالی که نیکوست از بهارش پیداست لبخندهایت به مادرت رفته چشمانت به مادرت نگاهت به مادرت خدا رو چه دیدی شاید روزی من را ببینی اما انروز  بروی خودت نیار من جان و قلبم مادرت است . نرگس جان زیبای من تبریک میگم سایت به سر بچت باشه دوست دار همیشگی تو علیرضا   تجربه...ادامه مطلب
ما را در سایت تجربه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taskhireghalb بازدید : 159 تاريخ : جمعه 10 تير 1401 ساعت: 5:27

سلام تولدت مبارک خانم امیدوارم سال خوشی را کنار خانواده و دوستانت داشته باشی دیشب می خواستم به خطت پی ام بدم ولی احساس کردم شاید درست نباشه عکس یک کیک گذاشته بودی یادم تو را فراموش

 

تجربه...
ما را در سایت تجربه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taskhireghalb بازدید : 161 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 1:24

چشم من بيا منو ياري بكن گونه هام خشكيده شد كاري بكنغير گريه مگه كاري ميشه كردكاري از ما نمياد زاري بكناونكه رفته ديگه هيچوقت نمياد تا قيامت دل من گريه ميخواد...دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کردچون بشد دلبر و با یار وفادار چه کردآه از ان نرگس جادو که چه بازی انگیخت آه از آن مست که با مردم هشیار چه ک تجربه...ادامه مطلب
ما را در سایت تجربه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taskhireghalb بازدید : 144 تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 ساعت: 18:15

بعد از مدتها می نویسم : خسته ام ؛دلم بچگی هایم را می خواهد از  آن بچگی هایی که سوار بر تاپ به اوج آسمان پرواز می کردم اما آسمان کجا؛تاپ کجا ، خنده های آن دوران کجا ! ومن قاطعانه حسرت آن دوران را به دوش می کشم . نوشته شده در شنبه ششم تیر ۱۳۹۴ساعت 15:40 توسط علیرضا| تجربه...ادامه مطلب
ما را در سایت تجربه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taskhireghalb بازدید : 133 تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 ساعت: 18:15